شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 



آزار داده انــد بســـي در جـــــوانـــي ام

بـي زار از جـوانـــي و از زنــــدگانـــــي ام

جانانه ام چو رفت، چرا جان نمي رود؟

اي مرگ! همتي! كه به جانان رساني ام

هرشب به ياد ماه رخت تا سحر گهــان

هر اختري اســـت، شاهــد اخترفشاني ام

بر تيرهاي كينه سپر گشــت ســــينه ام

آرم گـــواه، پيش تـــو، پشت كمـــاني ام

ياري زمرگ مي طلبم، غربتـم ببيـــن

امـــت پس ازتــو كرد عجب قدرداني ام!

موي سپيد وفصل جواني، خبـردهـــد

كزهـــجرخود به روز سيه مي نشاني ام

ديوار مي كنـــد كمكـم، راه مــي روم

ديــــگرمــــپرس حــال مــن وناتواني ام

سوزنده تر زآتش غم، غربت علي (ع) است

اي مرگ، مانده ام كه توازغم، رهاني ام

 

 

 

شاعر : استاد علی انسانی

 

علو درجات شاعر صلوات ...
 

 

 

 

 

جوینی  استاد  ذهبی ... و از اساتین علمای اهل سنت از رسول خدا چنین  روایت میکند که : 

روزی پیامبر نشسته بود که حسن  بن علی بر او  وارد شد دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد  اشک آلود شد 

سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد مجددا پیامبر گریست ... در پی آن دو فاطمه و علی بر پیامبر وارد

شدند ... اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد ... وقتی از پیامبر علّت گریه بر فاطمه ( سلام الله علیها ) را

پرسیدند ... فرمود :

و انّی لما رایتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کانّی بها و قد  دخل الّذل فی بیتها و

انتهکت حرمتها و غصب حقها

و منعت ارثها و کسر جنبها  و اسقطت جنینها و هی تنادی یا محمّداه ... فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث ...

فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی ... فتقدم علّی محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله ...

فاقول عند ذالک اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من اذلّها

و خلّد من نارک من ضرب جنبها

حتّی القت ولدها .... فتقول الملائکه عند ذالک   آمین

 

فرائد السمطین  ج 2 ص 34 و 35

 

ترجمه :  رسول خدا فرمودند : زمانی که فاطمه را دیدم به یاد صحنه ای افتادم که بعد از من برای او رخ خواهد داد ...

گویا می بینم که ذلّت وارد خانه او شده .. حرمتش پایمال گشته .. حقّش غصب شده .. از ارث خود ممنوع گشته ..

پهلوی او شکسته شده  و فرزندی که در رحم دارد سقط شده .. در  حالی که پیوسته فریاد می زند :  وا محمّداه ...

ولی کسی به او پاسخ  نمی دهد  .... کمک می خواهد امّا کسی به فریادش  نمی رسد ...

او اوّل کسی است که از خاندانم به من ملحق می شود ... و  در  حالی بر من وارد می شود که  :  محزون و  گرفتار و

غمگین  و شهید شده است .... و  من در آن هنگام می گویم  : خدایا لعنت کن  هر که به او ظلم کرده ..

کیفر ده هر که حقّش  را غصب کرده .... خوار کن هر که خوارش کرده .. و  در دوزخ  جاودان کن هر که  آنقدر به

پهلویش زده که فرزندش را سقط کرده است  و  در  آن هنگام ملائکه آمین می گویند 

 

صفدی از اعاظم علمای اهل سنّت است  وی چنین نقل میکند که : 

انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتّی القت المحسن من بطنها ...

عمر در  روز بیعت  آنقدر به شکم فاطمه ضربه زد  که منجر به سقط شدن محسن شد  

 

الوافی بالوافیات ج 5 ص 347

 

 

ابن حجر عسقلانی و شمس الدّین ذهبی  که از  استوانه های علمای اهل سنت  و  علی الخصوص 

در زمینه تاریخ اسلام  بسیار مورد قبول و مراجعه  اهل سنت هستند در  لسان المیزان عسقلانی و 

میزان الاعتدال از ذهبی می نویسند :

 

انّ عمر رفس فاطمه حتّی اسقطت بمحسن 

عمر به فاطمه لگد زد ... که موجب سقط محسن گردید 

 

لسان المیزان ج 1 ص 268


 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:حضرت زهرا , فاطمیه , غربت , شعر , علی انسانی , شهادت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ), ] [ 21:20 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 56
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 56
بازدید ماه : 1226
بازدید کل : 40670
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..